۱۳۹۴ خرداد ۲۵, دوشنبه

امشب

 چند سال پیش بود که با غادة السمان آشنا شدم. سال هشتاد و هفت یا هشت. شیش سال گذشته، به نظرم یک یا دو سال بیشتر نمیاد. وقتی اولین بار خوندمش شعرهاش یک حس درست زنانه ای داشت. همون چیزی بود که باید می بود. امشب دوباره یه جا به یکیش برخوردم
؛
چونان صاعقه ای بر من فرود آمدی
و دو نیمم کردی!
نیمی که دوستت می دارد
ونیمی دیگر
که رنج می برد،
.به خاطر نیمه ای که دوستت دارد

- غادة السمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از همون اول اولش

احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...