۱۳۹۴ خرداد ۹, شنبه

بیدل...........دهلوی

تغافُل ات        عدم -آواره کرد عالم را        مگر به گردش چشم این عنان            بگردانی
------------------------------------------------------------------------

غبارِ هستیِ من عمرهاست رفته        به باد... هنوز،         تو سنِ نازِ تو گرم مهمیز است.
-----------------------------------------------------------------------

به غیرِ وهم،         که درسگاهِ فطرت نیست          من ات به هیچ می دهم قسم،        چه فهمیدی؟
-----------------------------------------------------------------------

وضعِ عقلای عصر دیدم         دیوانه ی ما مؤدب آمد
-----------------------------------------------------------------------

عالم، تمام خون شد و از چشم ما           چکید       خوبان هنوز منکر دلهای خسته اند
-----------------------------------------------------------------------

دماغ ما پریشان است؟          یا بوی تو می آید؟
-----------------------------------------------------------------------

ای گداز دل، نفسی اشک شو!        به دیده بیا!       یار می رود ز نظر     یک قدم دویده بیا!



۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

به تو می اندیشیدم

هوا سرد بود و از آسمان گل می بارید و من به تو می اندیشیدم. هوا گرم بود و من زجر می کشیدم و تو از من دور بودی و من به تو می اندیشیدم. رفته بودی و من به تو می اندیشیدم. بودی و من به تو می اندیشیدم. بر روی صندلی کنار دستت نشسته بودم، من به تو می اندیشیدم. در خوابم می آمدی، من به تو می اندیشیدم. ترس نبودنت را داشتم، من به تو می اندیشیدم. خاطراتم در هم می آمیخت، من به تو می اندیشیدم. خاطراتم درهم می آویخت، من به تو می اندیشیدم. ما خوشبخت بودیم؟، من به تو می اندیشیدم. شباهنگام، زار می زدم، من به تو می اندیشیدم. .

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

این پایان محقق می شد

تمام عکس ها را مرور می کنم چیز تازه ای نمی بینم. عکس ها بدون اینکه من کاری بکنم دونه دونه شروع به پاک شدن می کنند، زمان تصاویر به پایان رسیده بود و باید می رفتند. تصاویر با تمام جزيیاتشان خبر از پایان می دادند و با رفتنشان این پایان محقق می شد و من سالیان سال ازتصاویر فاصله گرفته بودم. شاید اگر اون سال های دور خیلی با خودم روراست بودم زودتر می فهمیدم که من هیچ وقت تو هیچ کدوم از اون تصاویر نبودم. 

از همون اول اولش

احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...