۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

ومن میلرزم

درازکش پیش از آغاز درد. هنوز مطمئن نیستم که به زانو در خواهم آمد یا نه. اولین قرص آرام بخش. درد شروع به پیچش کرده. عضلاتم به طرز وحشتناکی منقبض می شوند. دمر برروی شکم قلت می خورم. پیچش،انقباض، انقباض،پیچش. آرام بخش دوم،آرام بخش سوم،شیاف اول،شیاف دوم. درد اجازه دراز کش شدن برای تزریق آرامبخش را نمی دهد.درد،درد! من به زانو درآمدم. دوزانو،در خود پیچیده بر روی زمین. بدنم عرق کرده،کاملن خیس شده ومن میلرزم. شبیه گلوله ای هستم در حال زجر کشیدن که دستها و پاهایش به داخل فرو رفته. آهسته بر روی زانوها فشار می آورم و تکانکی می خورم، از همه بدنم  آب می چکد. و من پایان درد را انتظار می کشم.

از همون اول اولش

احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...