۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

گُروم(از مجموعه من و بچه ها)

...سلام خانم..دلم تنگ شده بود نبودید، می خواستم خیستون کنم، _:بچه پررو برو کنار بذار بیام تو، هفته پیش انقدر خیسم کردید سرما خوردم. سولماز بدو برو دستات و صورتت بشور بیا بغلت کنم. می شه شما بچه های بزرگترو ببرید تو حیاط باهاشون کار کنید. _:حتمن چرا که نه!، این پژمان این پژمان خیلی بچه بی ادبی، برگشته به من می گه تو فقط بلدی جذبه بگیری، یه ذره که باهاشون شوخی می کنی پررو می شن. _:خیله خوب به من بگو ببینم تو چقدر نوشتن بلدی؟، سخت بدید، به من لغتای سخت بدید، منم همینطور، مال من سختتر از اون باشه، من نمی تونم بنویسم "معصومه"، نمی شه، _:این اسمت باید بلد باشی اسمت و بنویسی، من خسته شدم، خانم ببین اون ورقش و پاره کرد، پاک کن و بده به من، اِاِاِبرو اونور، خانم باید دوباره به من سرمشق بدی، خانوم دیکته به من نمی گی، من می خوام نقاشی بکشم، _:بیا بشین اینجا ولی شلوغ نکن، الان بهت کاغذ می دم، فرزاد، ناناز، کی به شماها اجازه داد برید اونور زود زود برگردید اینجا ببینم. توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود...، پژماااان بیا اینجا این بچه ها رو بنداز بیرون زووود زووود، نرگس و شقایق فردا حق ندارن بیان، خانم...، شما نمی یاید تو بچه ها می خوان برقصن، پارسال بهار دستِ جمعی رفته بودیم زیارت...، حسام بخون تو بخون، بذااااارید میلاد بخونه، میلاد بخون، اون تیمپو رو بده به من، این سطل آشغالو از کجا آوردید، _:گروم گروم گروم، برقص دیگه نازیلا برقص می خوام فیلم بگیرم، خورشید تو هم بیا، عربی بزن عربی،_:گروم گروم گروم...ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از همون اول اولش

احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...