بعضی وقتا فکر می کنم همه آدما راست می گن، طول می کشه تا یادم بیاد نه اینطوری نیست. حالا از این بگذریم چون از روش گذشته. تهیه این لیست دیگه داره طولانی میشه. خط زدن اون لیست داره آسون میشه. لیست که آماده بشه. اینم ولش کن از روش گذشت. نیمه های شب بود داشتم خواب می دیدم و تو خواب با ناله صدا می زدم. مریم صدام زد و باز صدام زد و من دیگه ناله نکردم. صبح وقتی ازش پرسیدم یادش نمی اومد. ولی من یادم بود که ناله می کردم، یادم بود که سخت می تونستم صدا بزنم. چیزی که نمی دونم اینه که صدایی که می زدم خوانا بود یا ناخوانا.
۱۳۹۴ دی ۲۹, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
از همون اول اولش
احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...
-
...خوب بذار ببینیم اینجا کی به کی، البته باید یه چیزی رو بگم ،بچه هایی که میان اینجا هر روز یه عده بخصوصی نیستن شاید بعد از سه هفته من هنوز...
-
وقتی این اتفاق افتاد " رف " چهارده پونزده سال بیشتر نداشت. اولین بار جریان و آنیا برام تعریف کرد، وقتی تعریف می کرد اشک می ریخت...
-
هم زدن داده های مغزی. برهم زدن داده های مغزی. تا دیروقت دیر از صندوقچه بیرون کشین شاید راحت نباشه ولی سخت تر از اون آوردن شاهد بر سر صندوق...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر