به نظرم آدمیزاد پدیده ی غریبیه، یعنی یه مجموعه ی متضاد که در کنار هم چیده شده، و این چیدمان قابل تغییر و تبدیل . در طول زمان های مختلف دانه های پازل جایگاه خو دشون رو تغییر میدهند و برای مدتی و شاید همیشه در جایگاه جدید قرار می گیرند. قرار گرفتن این دانه ها در مورد آدم های مختلف متفاوت، و به هیچ عنوان هیچ پازلی نباید شبیه به پازل دیگه چیده بشه، چون در این صورت ساختار اصلی پازل به هم می خوره. برای تغییر چیدمان پازل افراد دیگه، که البته به نظر من اساسن کار اشتباهی، باید حتمن ساختار اصلی در نظر گرفته بشه، چون اگراین تغییرات تحمیل شده بر اساس ساختار اصلی جلو نره، درست مثل یک توده ی به هم فشرده دیر یا زود از هم پاشیده می شه، و اونوقت اتفاق وحشتناک دیگه ای که پیش میاد گُم شدن ساختار اولیه است . بهترین راه برای چیدن این پازل و تغیر دادن اون، آهسته جلو رفتنِ، یعنی دقیقن هر کسی وقتی دونه های خودش رو جابجا کنه، که یا شکل جدیدی رو زیر سر داره که باید بسازتش، یا برای جابجا شدن چیدمان احساس نیاز بکنه. توصیه اکید من در مورد بازی با پازل اینه که، هر کسی فقط و فقط، مشغول پازل خودش باشه، این حرفم کاملن جدی بود.
۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
از همون اول اولش
احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...
-
اصلن بدم نمیاد این وسط یه گریزی بزنم به یه اتفاق دور، خیلی وقت پیش از این من به طرز نمی دونم چیی... دنبال دردسر می گشتم یعنی یه جورایی دوس...
-
وقتی آهسته به اطرافم. وقتی آهسته تر به انتظارم. در ابتدا و انتهای پشت بام ایستاده بودم. به آسمانم. به کوچه. به شبها. صبح هم که نشود ما به ...
-
برای آنان که زجر می کشند و برای آنانی که زجر می کشند هیچ زخمی عمیق تر از فرو رفتن در حفره های پایانی نیست هیچ زخمی عمیق تر از زخمهایی که ا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر