۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

جیغ می کشیدم

درب خونه رو باز کردم چشمام رو بستم و شروع کردم به راه رفتن. با چشمان باز و بسته. شلوغ می کردم و جیغ می کشیدم. جیغ کشیدن آرومم کرده بود و همین لحظه که نوشتمش فهمیدم این جیغ ها حنجره ام رو باز کرده بود. حالا حرف می زدم و می خندیدم و جیغ می کشیدم. برنامه های کوتاه مدت می نوشتم و به رضایت فکر می کردم. آهسته عضلاتم رو از هم باز می کردم و تصوراتم رو تصویر می کردم. خلسه تصاویر هنوز برایم زیباترین تصاویر بود حتا اگر تمام رنگهای عالم را روی صورتم می کشیدم. وقتش بود که صدا و تصویر رو هماهنگ کنم. باید صداهایی که نشینیده بودم رو بیرون می کشیدم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از همون اول اولش

احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...