داشتم شالاپ شالاپ کف دستام و می کوبیدم تو گِلا، یه دفعه احساس کردم دارم فرو میرم تو گِل، بی حرکت سر جام نشستم تا مطمئن بشم اشتباه نمی کنم، دلم هُری ریخت، دستام و خیلی سریع دراز کردم به سمت لبه، پاهام فرو می رفتن تو و من می کشیدمشون بیرون، زیر پام کاملن خالی شده بود و من از لبه آویزون بودم، خودم و کشیدم بالا و روی لبه ثابت موندم، یه دست و یه پام اینورآویزون بود و یه دست و یه پام اون ور دیگه، سرم و یه وری گذاشتم رو لبه، چشمام و بستم، طاقت تقلا کردن نداشتم نه توی آب نه توی گِل، خوابم برد خواب دیدم ته یه کشتی بزرگم، آویزون شدم رو لبه ی کشتی و دارم حرکت رو توی آب همراه موج شدن آب تماشا می کنم، می شینم کف کشتی، سردمه جمع می شم تو خودم، از سرما از خواب بیدار می شم، خط و خطوط لبه نقش شده روصورتم، دستم و که می کشم روش احساسش می کنم، آروم بلند می شم، سرم و می چرخونم، اینورم که دریا ِ سیاه سیاه ِ و اینورم که گِلزار ِ بازم سیاه ِ، شب شده. بدون احتاط جفت پا می پرم تو گِلا تا نیمه ی تنم فرو می ره، از زیر آب میام بالا، چند لحظه سر جام ثابت می شم، یه تیکه چوب می خوره به بدنم، شروع می کنم به قدم بر داشتن، دستم و آویزون می کنم روی چوب شناور وآهسته پا می زنم، دیگه فرو نمی رم ولی هیج جا رو نمی تونم بینم، هیج جا رو.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
از همون اول اولش
احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...
-
اصلن بدم نمیاد این وسط یه گریزی بزنم به یه اتفاق دور، خیلی وقت پیش از این من به طرز نمی دونم چیی... دنبال دردسر می گشتم یعنی یه جورایی دوس...
-
وقتی آهسته به اطرافم. وقتی آهسته تر به انتظارم. در ابتدا و انتهای پشت بام ایستاده بودم. به آسمانم. به کوچه. به شبها. صبح هم که نشود ما به ...
-
برای آنان که زجر می کشند و برای آنانی که زجر می کشند هیچ زخمی عمیق تر از فرو رفتن در حفره های پایانی نیست هیچ زخمی عمیق تر از زخمهایی که ا...
نگار ... دوست مغروق
پاسخحذف