درب خونه رو باز کردم چشمام رو بستم و شروع کردم به راه رفتن. با چشمان باز و بسته. شلوغ می کردم و جیغ می کشیدم. جیغ کشیدن آرومم کرده بود و همین لحظه که نوشتمش فهمیدم این جیغ ها حنجره ام رو باز کرده بود. حالا حرف می زدم و می خندیدم و جیغ می کشیدم. برنامه های کوتاه مدت می نوشتم و به رضایت فکر می کردم. آهسته عضلاتم رو از هم باز می کردم و تصوراتم رو تصویر می کردم. خلسه تصاویر هنوز برایم زیباترین تصاویر بود حتا اگر تمام رنگهای عالم را روی صورتم می کشیدم. وقتش بود که صدا و تصویر رو هماهنگ کنم. باید صداهایی که نشینیده بودم رو بیرون می کشیدم.
۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه
۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه
کوهستانی در میان آب
خواب شیرینم. خواب شیرینم که وقتی تعریفش می کنم، حس شیرینش به سراغم می آید. اورامان. اورامانات. جلوی مانیتور بزرگ تصویری به نمایش در می آید. من تصویر را به جا می آورم. بر روی قایق چوبی پارو می زنم. دریا آرام آرام است. اورامان جزیره ای است وسط دریا که قایق من لحظه به لحظه به او نزدیک تر می شود. از هیجان دریا، از هیجان قایق، از هیجان آسمان، از هیجان اورامان. من عاشق اورامان بودم. جزیره ای که داشت مرا در خود فرو می برد. کوهستانی در میان آب.
اشتراک در:
پستها (Atom)
از همون اول اولش
احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...
-
...خوب بذار ببینیم اینجا کی به کی، البته باید یه چیزی رو بگم ،بچه هایی که میان اینجا هر روز یه عده بخصوصی نیستن شاید بعد از سه هفته من هنوز...
-
وقتی این اتفاق افتاد " رف " چهارده پونزده سال بیشتر نداشت. اولین بار جریان و آنیا برام تعریف کرد، وقتی تعریف می کرد اشک می ریخت...
-
هم زدن داده های مغزی. برهم زدن داده های مغزی. تا دیروقت دیر از صندوقچه بیرون کشین شاید راحت نباشه ولی سخت تر از اون آوردن شاهد بر سر صندوق...