پای راستم رو میارم جلو حالا پای چپم رو دور ساق پای راستم می چرخونم و تمام بدنم رو یه دور روی پای راست می چرخونم، گفتُمش آهای ماه پیشانو، گفت جون جونم، آخ جون جونم. دستام رو با فاصله از بدنم می کشم و به جلو میارم حالا دست چپم به سمت راست بدنم حلقه می شه و دست راستم به سمت چپ بدنم، گفتُمش برات خونه می سازُم از خشت و گل، گفت اگه دوستُم داری جام بده تو خونه ی دل. یه دور دیگه دور خودم می چرخم حال باز یه دور دیگه، دستام و می برم لای موهام و بر می گردونم دو طرف صورتم، بدنم نیمه خم شده روی پاهام و دستام دارن دور صورتم می چرخن و سرم اینور و اونور می ره، گفتُمش بیا ماه پیشانو پیمون ببندیم جون جونُم، گفت باشه ولی قول بده که دائم بخندی. بدنم رو به سمت عقب خم می کنم انقدر که موهام زمین رو لمس می کنن، حال شروع می کنم به چرخیدن، دستام تو راستای بدنم یکیشون به سمت پاهام رفتن و یکیشون به سمت سرم و من دور خودم می پیچم، گفتمُش دروغ می گی ماه پیشانو تو مستی، گفت که باور کن با تو می مونُم تا تو هستی.
اشتراک در:
پستها (Atom)
از همون اول اولش
احتمالا حق انتخاب کلمه احمقانه ای بود. من اینجا به دنیا اومده بودم، اینجا جایی بود که از همه ی جاهای دیگه دنیا خیلی بیشتر نمی تونستی چیزهایی...
-
...خوب بذار ببینیم اینجا کی به کی، البته باید یه چیزی رو بگم ،بچه هایی که میان اینجا هر روز یه عده بخصوصی نیستن شاید بعد از سه هفته من هنوز...
-
وقتی این اتفاق افتاد " رف " چهارده پونزده سال بیشتر نداشت. اولین بار جریان و آنیا برام تعریف کرد، وقتی تعریف می کرد اشک می ریخت...
-
هم زدن داده های مغزی. برهم زدن داده های مغزی. تا دیروقت دیر از صندوقچه بیرون کشین شاید راحت نباشه ولی سخت تر از اون آوردن شاهد بر سر صندوق...